خلاصه داستان: یک پروفسور جراح که زمانی مورد احترام بود، رافال ویلکزور که خانواده و حافظهاش را از دست داده است، وقتی با شخصی از گذشته فراموش شده خود ارتباط برقرار میکند که میتواند به او کمک کند تا پاسخهای مورد نیازش را پیدا کند، فرصت رستگاری پیدا میکند.